تقدیم به خودم...با احترام به تک تک روزهایی از زندگیم که گذشت و روزهایی که آرام آرام می آیند ومی روند.
با تشکر ویژه از مهربان خدای خوب خودم که همیشه وهر لحظه وهر نفس کنارم بوده و هست وخواهد بود...
وتشکر ویژه تر از اینکه خدا اشتباهی ها رو از زندگیم بیرون کرد و اجازه داد در مسیر اصلی زندگی ام قرار بگیرم.
هر چند الان تنهام ،اما این تنهایی خودش یه دنیا می ارزه ...!
من دختر شهریورم ...شهریور...!!!
همیشه روز تولدم که میشه دوست دارم این روز رو اختصاص بدم به خودم .
نه فقط گرفتن عکس!!!...بیشتر فکر میکنم به این که یک سال دیگه هم گذشت و من چه کار کردم ؟!کجای زندگیم هستم؟!
زیر گنبد کبود
جز من و خدا
کسی نبود
روزگار روبه راه بود
هیچ چیز
نه سفید و نه سیاه بود
با وجود این
مثل اینکه چیزی اشتباه بود
زیر گنبد کبود
بازی خدا
نیمه کاره مانده بود
واژه ای نبود و هیچ کس
شعری از خدا نخوانده بود
تا که او مرا برای بازی خودش
انتخاب کرد
توی گوش من یواش گفت
تو دعای کوچک منی
بعد هم مرا مستجاب کرد
پرده ها کنار رفت
خود به خود
با شروع بازی خدا
عشق افتتاح شد
سالهاست
اسم بازی من و خدا
زندگی ست
هیچ چیز مثل بازی قشنگ ما
عجیب نیست
بازی ای که ساده است و سخت
مثل بازی بهار با درخت
با خدا طرف شدن
کار مشکلی ست
زندگی
بازی خدا و یک عروسک گلی ست...
شاعر:عرفان نظر آهاری
اردیبهشت که بیاید
"دچار" خواهی شد...
...
دستِ خودت نیست...
غزلواره هایِ بهارنارنج
"چشمهایِ تورا"زندگی خواهد کرد.